عظمت خانم که بود؟

ساخت وبلاگ

عظمت خانم که بود؟

میرزا در مدت اقامت دو هفته ای خود در خلخال هیئت اتحاد اسلام را تشکیل و سخنرانی و مجالس متعددی منعقد می نماید  ودر آنزمان که خلخال در قحطی بسرمی برد کمک های زیادی به اهالی شهر وحومه ،همچنین به تجدید مدرسه ی ناصری – که قبلاً توسط ناصر دفتر روائی تأسیس شده بود – کرده بود. عده ای از افراد هنوز خاطرات آن دوره را فراموش نکرده اند از جمله:

حاج کریم رحیمی که حدود نود سال دارد در این رابطه می گوید مغازه ی ما در راسته بالا و در مرکز شهر قرار داشت من تقریبأ جوان بودم میرزا کوچک خان به خلخال آمد و در میدان بزرگ روبروی مسجد جامع که عده ی زیادی جمع بودند سخنرانی کرد سپس از طریق راسته ی پایین در حالیکه به دنبالش اهالی حرکت می کردند و در پیشاپیش نیز عده ای سوره ی الرحمن و آیات دیگر قران را تلاوت می نمودند وارد راسته ی بالا شده و از میدان پائین به منزل یکی از بزرگان شهر رفت .ناصر دفتر روائی در کتاب خود با نام خاطرات و اسناد ناصر دفتر روائی مینویسد :

« میرزا کوچک خان در سال 1335قمری به اتفاق همراهان خود به خلخال آمد .و در خانه ی امیر عشایر که خانه ی حکومتی خود را برای نشیمن او ترتیب داده بود ماند . بازار در خلخال سه شبانه روز به خاطر او بسته بود و جشن عمومی گرفته شد .

باز نگارنده را یادی از هندوستان آمد ومیرزا کوچک خان را از تشکیلات مدرسه در خلخال با خبر کردم و کمکهایی در این راستا کرد وخوانین و تجار را جمع کرد و 600تومان اعانه ازآنهاجمع کرد و حاج میرزا تقی معلم را از باد کوبه خبر کردیم ومدرسه دوباره در ماه صفر 1336 افتتاح گردید . در حدود دو ماهی که میرزا در خلخال بود محکمه ی عدلیه در خلخال تشکیل شد .»

ابراهیم شمس از اهالی گیلوان که بیش از 90 سال دارد می گوید :

میرزا اولین بار که به خلخال آمد از راه غیر گیلوان آمد .در اواخر آذر 1300 شمسی او با کائوک به طرف گیلوان آمد تا به خلخال برود که در همین سفر در اثر کولاک وسرمادر گردنه‌ ی گیلوان (6کیلومتری خلخال ) فوت کرد .به ما خبر رسید که یک نفر در گردنه ی گیلوان مرده من و عده ای به آنجا رفتیم وجنازه را دیدیم . سر و دست او داخل برف بود و یک شانه و مهر و قرآن همراه داشت . سپس مأموران رضا خان آمده و سر او را بریده و بردند .بلافاصله کمی بعد عشایر که به استقبال وی آمده بودند از جریان باخبر شده به دنبالشان رفتند ولی نتوانستند آنها را بیابند . ما بدن میرزا را غسل داده و در قبرستان قدیمی گیلوان دفن کردیم . 17یا18سال بعد شخصی بنام ید اله آمد و جنازه ی او را به سلیمان داراب برد

عظمت خانم که بود؟

     در سريال هاي مربوط به ميرزا كوچك، عظمت خانم را بانويي مقتدر كه عقابي بر شانه اش نشسته نشان مي دهند. در همه كتاب هايي كه مربوط به حوادث جنگل است عاقبت غمبار ميرزا با نام عظمت خانم پيوند مي خورد. او كيست و در كجاي تاريخ اين سرزمين ايستاده است كه تاريخ نويس مرد نه قدرت حذف اش را دارد نه شهامت نقل اش را؟

    به سراغ عظمت خانمي ديگر مي روم. نوه دختري عظمت خانم است؛ خانم پروين اميراحمدي، كه نام عظمت را در گوشش خوانده اند تا نام عظيم اين بزرگ زن در خاطره هاي آيندگان ماندگارتر شود. خانم اميراحمدي بانويي با ابهت، پرصلابت و بزرگوارند، نشان از عظمت خانم فولادلو دارد اما هيچ عكسي از عظمت خانم برجاي نمانده است تا بدانيم ايشان كدام خصوصيت و كدام خطوط چهره آن بانوي مقتدر را به ارث برده است اما براي نشان دادن چهره عظمت خانم با صبر و شكيبايي به عقب برمي گردد.

    از تاريخ و تاريخچه خانوادگي شان كه مستقيماً از زبان مادرشان خانم گوهرتاج و نيز از بزرگان فاميل شنيده اند برايم سخن مي گويد: براي معرفي عظمت خانم بهتر است از مادرش شروع كنيم. مادر عظمت خانم نازلي خانم نام داشته كه باسواد و اهل مطالعه بوده و آنچه نه تنها براي آن دوران بلكه در حال حاضر نيز باعث تعجب خواهد بود اين است كه نازلي خانم هفت بار شتر كتاب با خود در كنار جهيزيه اش به خانه شوهر آورده است. عظمت خانم دست پرورده چنين زني بوده است و در روستاي كرندق خلخال به دنيا آمد. به همراه پسران ايل گاه در مكتبخانه ايل و گاه با معلم سرخانه، درس خواند و با جورق بيگ، رئيس 32 طايفه شاهسون آذربايجان، ازدواج كرد و با اين ازدواج رياست شاهسون به عظمت خانم واگذار شد. جورق بيگ به دستور دولت قاجاريه كشته شد و چهار پسر و يك دختر از وي برجاي ماند. به رسم ايل، عظمت خانم با حسين علي خان ملقب به سالار ايران ازدواج كرد كه برادر همسر مرحومش بود و گوهرتاج دختر ديگري بود كه با ازدواج دوم به دنيا آمد.

    خانم اميراحمدي مي گويد: همسر دوم عظمت خانم هم جايگاه وي را محترم داشته و تصميمات مهم ايل نيز بر عهده ايشان بوده است. قدرت و تدبير و مديريت او در كمتر مردي وجود داشته است. روابطش به سران حكومت و سران قبايل ديگر محدود نمي شد بلكه به دولت هاي خارجي نيز فهمانده بود كه بايد قدرتي به نام قدرت عشاير ايران را به رسميت بشناسند.

    دولت هاي همسايه مثل روسيه و عثماني نيك مي دانستند كه عظمت خانم در تصميمات مهم كشور نقشي بيش از يك رئيس قبيله دارد و دولت هاي وقت نيز با روي كار آمدن متوجه عظمت خانم مي شدند و روي مساعدت هاي او حساب مي كردند.

    در اينجا بايد خاطرنشان كنم كه در آن زمان مملكت به شكل ملوك الطوايفي اداره مي شد و همه سران قبايل و حاكمان مناطق در چرخش امور كشور دخيل و موثر بودند. اما به گفته خانم اميراحمدي نفوذ عظمت خانم بيشتر و موثرتر از بقيه بوده است. وي به مناسبت روي كار آمدن دولت هاي وقت به رسم تبريك و تاييد هدايايي به دربار مي فرستاد و اين رسم تا دربار تزار روس گسترده بود و نيز هدايايي از همسر تزار به نام عظمت خانم به ايران فرستاده مي شد. آنها به خوبي به قدرت وي در منطقه واقف بودند.

 روزنامه شرق ، شماره 995 به تاريخ 2/4/89، صفحه 12 (تاريخ)

نسیم شال...
ما را در سایت نسیم شال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : avaykhaka بازدید : 216 تاريخ : چهارشنبه 15 آذر 1396 ساعت: 13:37