دلنوشته استاد عبدالحسین کریمی در سوگ مرحوم علی احسانی

ساخت وبلاگ

اِنّا لِلّه اِنّا اِلَیهِ راجعون
باز هم مسافری از این قافله از راه ماند.
علی آقا از راه نمی ماند، او دست خیلی ها را گرفته،  راهبری کرده،به خط پایان رسانده، راه خود می گویی ، او رفیق نیمه راه هرگز نبوده،علی آقا همانیه که، از ظاهرِش می شد به باطنش پی برد علی آقای احسانی را می گویم، که از نیکان بود، از دلسوران ولایتمان برای غریبه و آشنا بود. دلی به وسعت دریا داشت.گر چه زمانه فرصتی برای کسب کمال و دانش به او نداد، امّا صاحب کمال و معرفت بود. علی آقا به مکتب نرفته، به غمزه مساله آموز صد مدرس بود علی آقا وجودش. گویی جمع اضداد بود!در زیر پوست شب های شهر،در سایه روشنِ ملال انگیز و بی رحمانه روزگار، سنگ صبور همه بود روزهای همسایگی با ایشان را هرگز فراموش نمی کنم چقدر بی ریا، در سختی ها محبتش را تقسیم  می کرد! باید مخفیانه به نظاره می نشستی تا ببینی، قلبی به نازکی علی آقا به مکتب نرفته،گویی به غمزه مساله آموز شده گویی سال ها درس معرفت خوانده بی مهری ها دیده بود، هرگز بی مهری نکرد. علی آقا از لبخندهایش محبّت موج می زد دوستی هدیه می داد با هر که دستِ دوستی می داد، تا توان داشت بر سر پیمان می مانددفتر کارش میعاد گاه همشهریان بود میعاد چه عرض کنم،پناه جای همولایتی ها بود علی آقا اگر غم لشگر می انگیخت او با مهمیز خنده های بلندش، غم را به پایین می کشید علی آقا همیشه می خندید علی با خنده دوست داشتنی بودعلی آقا با خنده محشور بادبرای خستگی زیاد کشید علی آقا خسته بود برای علی آقا در آن عالم آرامش می طلبیم علی آقا بهشت خدا می طلبیم برای همسر صبور برای برادر و خواهرانش برای برای فرزندانش شکیبایی می طلبیم.برای محبت های علی آقا به خودم فقط همین صبوری می دهد: من لم یشکرالمخلوق لم یشکرالخالق خدایش با خوبان قرین کناد.
         سید عبدالحسین کریمی شال /۱/۱۰ ۱۳۹۹

نسیم شال...
ما را در سایت نسیم شال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : avaykhaka بازدید : 213 تاريخ : دوشنبه 1 ارديبهشت 1399 ساعت: 0:34