حکمتانه

ساخت وبلاگ

فرزند عزیزم آن زمان که مرا پیر و به کار افتاده یافتی اگرهنگام غذا خوردن ، لباس هایم را کثیف کردم و یا نتوانستم لباسهایم را بپوشم اگرصحبت هایم تکراری و خسته کننده است صبور باش و درکم کن به یاد بیاور ، وقتی کوچک بودی ، مجبور می شدم روزی چند بار لباسهایت را عوض کنم برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور می شدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم وقتی نمی خواهم به حمام بروم ، مرا سرزنش نکن وقتی بی خبر از پیشرفت ها و دنیای امروز ، سئوالاتی می کنم با تمسخر به من ننگر وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی ، حافظه ام یاری نمی کند ، فرصت بده وعصبانی نشو وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند ، دستانت را به من بده ... همانگونه که تو اولین قدم هایت را درکنار من برداشتی زمانی که می گویم دیگر نمی خواهم زنده بمانم و می خواهم بمیرم ،  عصبانی نشو ... روزی خود می فهمی ازاینکه در کنارت و مزاحم تو هستم ، خسته وعصبانی نشو یاریم کن ، همانگونه که من یاریت کردم کمک کن تا با نیرو و شکیبایی تو ، این راه را به پایان برسانم فرزند دلبندم ، دوستت دارمدوست های خودتان رو هم از این متن محروم نگذارید.
 
منبع : وبلاگ عطر گل یاس
نسیم شال...
ما را در سایت نسیم شال دنبال می کنید

برچسب : حکیمانه,حکیمانه ترین سخنان,حکیمانه ترین جملات,حکمتانه همشهری,حکمتانه ها,هگمتانه همدان,داستان حکمتانه,تصاویر حکمتانه,متن حکمتانه,عکس حکمتانه, نویسنده : avaykhaka بازدید : 187 تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 ساعت: 1:30